بهار
نویسنده: شیرین(چهارشنبه 85/12/9 ساعت 6:0 عصر)
در آغاز هر بهار تو را به انتظار خواهم نشست .به تنهایی چلچله ای که صدا می زند همه آدمها را به سمت حیات و صدا می زند تو را برای گرم ترین ترانه های رهایی بخش بهاری و تو را در آغاز رویش جوانه های چای و شکوفه های گیلاس به انتظار خواهم نشست.آن روز ابر بهاری به وسعت شادی اش خواهد گریست و باران ، شاعرانه ترین آهنگ دریاییش را خواهد نواخت و شب با گالشهای مشکی اش در کنار روز به مهمانی خواهد نشست.بر پرده خالی ذهن جای بال چند پروانه می ماند و خاطره ناب بازگشت پرستوها و حیاطی از شکوفه های تازه رسته .خاطره کودکی ها ،خنده های بی پروا در خیابانی که دلتنگی ندارد باقی خواهد ماند در خیابان بهار.قدر بهارهای زندگی و زندگی بهاری را بدانید.
بهارتون پیشاپیش مبارک
لیست کل یادداشت های این وبلاگ