سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا همچون مار است سودن آن نرم و هموار ، و درون آن زهر مرگبار . فریفته نادان دوستى آن پذیرد ، و خردمند دانا از آن دورى گیرد . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 2  بازدید دیروز: 6   کل بازدیدها: 107977
 
راز دل رازقی
 
سینه بی عشق مباد
نویسنده: شیرین(شنبه 85/9/4 ساعت 11:42 صبح)

مهرورزان زمانهای کهن

هرگز از خویش نگفتند سخن

که در آنجا که تویی

برنیاید دگر آواز از من

ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد

هرچه میل دل دوست

بپذیریم به جان

هرچه جز میل دل او

بسپاریم به باد

آه!

باز این دل سرگشته من

یاد آن قصه شیرین افتاد

بیستون بود و تمنای دو دوست

آزمون بود و تماشای دو عشق

در زمانی که چو کبک

خنده می زد شیرین

تیشه می زد فرهاد

نه توان گفت به جانبازی فرهاد :افسوس

نه توان گفت ز بیدردی شیرین :فریاد

کار شیرین به جهان شور برانگیختن است

عشق در جان کسی ریختن است             

کار فرهاد برآوردن میل دل دوست

خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن

خواه با کوه درآویختن است

رمز شیرینی این قصه کجاست؟

آن که می آموخت به ما درس محبت می خواست:

جان چراغان کنی از عشق کسی

به امیدش ببری رنج بسی

تب وتابی بودت هر نفسی

به وصالی برسی یا نرسی

سینه بی عشق مباد.

فریدون مشیری



نظرات دیگران ( )

می توانی بود دوست
نویسنده: شیرین(سه شنبه 85/7/11 ساعت 11:15 صبح)

 

صحن دکان غرق در خون بود و دکاندار،پی در پی

از در تنگ قفس

چنگ خون آلوده خود را درون می برد

پنجه بر جان یکی زان جمع می افکند و ،

او را با همه فریاد جانسوزش برون می برد

مرغکان را یک به یک می کشت و

در سطلی پر از خون سرنگون می کرد

صحن دکان را سراسر غرق خون می کرد.

*

بسته بالان قفس

بی خیال ،

بر سر یک دانه با هم جنگ و غوغا داشتند!

تا برون آرند چشم یکدگر را

بر سر هم خیز بر می داشتند!

*

گفتم :ای بیچاره انسان!

حال اینان حال توست!

چنگ بیداد اجل،در پشت در،

دنبال توست!

پشت این در ،داس خونین ،دست اوست

تا گریبان تو را آرد به چنگ،

دست خون آلود او در جستجوست!

*

بر سر یک لقمه

یا یک نکته ، آن هم پوچ و پوچ

این چنین دشمن چرایی؟

می توانی بود دوست

فریدون مشیری

 



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
منزلی در دوردست
شروع
بهار
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
شیرین
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
راز دل رازقی
شیرین

|| لوگوی وبلاگ من ||
راز دل رازقی

|| لینک دوستان من ||
شعر و احساس
مقالات و تحقیقات مجید زواری
غروب کارون
تا تو باز آیی من هم دوباره عاشق خواهم شد!
کلبه رباعی (میلاد)
ورق پاره هایم
تو الهه نازی ...در بزمم بنشین
دریایی
صدای ماه در فراسوی افق ها می آید
سرزمین دور
عاشقان سرمست
زندگی یعنی توکل به خدا(یاسر)
بباربارون،ببار امشب(رفیق باز سینه سوخته)
امید
(حمید) all program just request from me
محمد.الهام
یه غریب بی نشون (حسین)
سواد آیینه (رضا)
نامه ای به باد(رضوان)
ستاره
در غم او اشک مجنونم
با پروردگار
صالح
باران تنهایی من
شب آبی
خداوند مظهر عشقه
دست نوشته های یک جادوگر
به چشمهای خود دروغ نگوییم خدا دیدنی است.
کوچه های قلبم
کوچه باغ(شهاب)
یواشکی
تندباد سرنوشت
آســـــــمانی(مهدی)
آزادی راه پیشرفت بشریت
شعرهای بدون مکث
به نام خداوند ایثار و عشق
اول فکر کردم بعد
یادداشتهای امپراطور
ساقی
عسل بانـــو
لحظه

|| لوگوی دوستان من ||




|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو