بر خاک سرد و تیره
با دست خویش کاشتم
بند بند پیک تو را
شاید جوانه ای تازه زند
*********
ای مهربان هستی من
از دست رفته خاموش
در بودنت چه کردم
بر کرده ات چه بوده ام
*********
کیمیای زندگی
جاری زمان
هر بند بند پیکرت
معنای بودن بود
تکیه گاه فردایم بود
ماندن بود
*********
با دستهای خویش
سپرده ام تو را به خاک
ای امانت گران
تا اربعین تو
ساقه های سپید هستی من
در سایهی عزای تو همیشه خسته و برهنه ماندنیست
لیست کل یادداشت های این وبلاگ