• وبلاگ : راز دل رازقي
  • يادداشت : نيايش
  • نظرات : 1 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام رفيق...

    چه غم انگيز است که وقتي چشمه اي سرد و زلال، در برابرت،

    مي جوشد و مي خواند و مي نالد،

    تشنه آتش باشي و نه آب،

    و چشمه که خشکيد،

    چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودي بخار شد و به هوا رفت

    و آتش کوير را تافت و در خود گداخت و از زمين آتش روئيد و از آسمان آتش باريد،

    تو تشنه آب گردي و نه تشنه آتش

    « دكتر شريعتي »

    موفق باشي رفيق... يا حق. كوير